غزل های پریشان (علی رضا رحمانی)

ساخت وبلاگ
صد شکر که سامرا مرا هم طلبید امسال مرا دو آشنا هم طلبید در محضر حضرتین هادی و حسن اینبار خداوند مرا هم طلبید علی رضا رحمانی غزل های پریشان (علی رضا رحمانی)...
ما را در سایت غزل های پریشان (علی رضا رحمانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8alirezarahman1e بازدید : 196 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 19:52

ذهنم تو را همیشه به تصویر می کشیددردی عمیق در سر من تیر می کشیدفکری عجیب ذهن مرا در نبود تویکباره تا به ورطه ی تکفیر می  کشیدبا انزوا درون خودم می خزیدم و...کارم به سمت قسمت و تقدیر می کشیدبسیار خسته ام ، نفسم بند مانده استمرگی عجیب روح مرا زیر می کشیدوحشت هجوم برد و تنم را میان درددر یک اتاق مرده ب غزل های پریشان (علی رضا رحمانی)...
ما را در سایت غزل های پریشان (علی رضا رحمانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8alirezarahman1e بازدید : 240 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 19:52

عبور می کند از کوچه های وحشتناک  حدود نیمه ی شب بوی خسته ی تریاک  صدای سرفه ی مردی اواخر عمرش صدای خنده ی مستی به لذت کنیاک  صدای خش خش پای مسافر غربت مسیر کوچه ی شب فرشی از خس و خاشاک نفس کشیدن سختی در آن هوای کثیف و گرد و خاک هوا در تنفسی ناپاک نگاه یک سگ ولگرد و گم شدن در شب سکوت محض و عجیبی به ح غزل های پریشان (علی رضا رحمانی)...
ما را در سایت غزل های پریشان (علی رضا رحمانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8alirezarahman1e بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 19:52

پس از تو مرگ مرا می کشد به سوی خودش
شب است و خودکشی و حفظ آبروی خودش

در انزوای تو مردی همه جهانش را
به قدر گور گرفته چهارسوی خودش

درون هجمه ای از یک فشار روحی سخت
قدم زده همه جا را به جستجوی خودش

رها شد از تو پس از زندگی بی رحمش
و ذره ذره به هم ریخت زیر و روی خودش

حدود نیمه ی شب یک سکوت وحشتناک...
در عکس کهنه و تکرار گفتگوی خودش

در آخرین غزل خود نوشت خواهد مرد
همان که تیغ کشیدست بر گلوی خودش

علی رضا رحمانی
برچسب‌ها: علی رضا رحمانی

غزل های پریشان (علی رضا رحمانی)...
ما را در سایت غزل های پریشان (علی رضا رحمانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8alirezarahman1e بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 19:52

خاطراتت دوباره می ریزندخون یک عمر بی گناهی منلحظه هایم همیشه سرگردان بین دنیای بی پناهی منمثل احساس بی کسی در خوددور از جمع می رسی در خودبعد حس مقدسی در خودتویی و ذکر لا الهی منچشم دنبال روشنایی بودمرگ آغاز همصدایی بودآخرین لحظه ی جدایی بوداولین لحظه ی تباهی منعشق را در خودم فدا کردمدست های تو را ره غزل های پریشان (علی رضا رحمانی)...
ما را در سایت غزل های پریشان (علی رضا رحمانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8alirezarahman1e بازدید : 214 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 19:52